نامه«شیخ ابراهیم قزلباش زنجانی» به«آقای حاجی میرزا ابوالمکارم زنجانی» که در صفحه 6 و 7 روزنامه«اطلاعات»به تاریخ پنجشنبه 13 آذر سال 1354 زیر نظر زنده یاد«استاد محسن میرزایی» نوه«حاجی میرزا ابوعبدالله»برادر کهتر«حاجی میرزا ابوالمکارم» منتشر شده است.
به شرف عرض حضور مبارک مطاع حضرتعالی دام ظله می رساند تعلیقه شریفه که در لف پاکت جناب مستطاب آقازاده جلیل افضل امجد«آقا میرزا احمد» سلمه الله به افتخار دعا گو مرحمت شده بود، زیارت از مضامین حقایق نمونش دل زنده و از تلطفات عالیه بنده را شرمنده کردید. خداوند عالم مدت های مدیده ما را از این فیوضات بهره مند گرداند. بحمد الله تعالی از یمن توجه حضرت امام عصرعجل الله فرجه و اقدامات علما کاملین اساس معدلت انشاالله به پایه محکمی گذاشته شده و ظاهراً دیگر خطری ملحوظ نیست و اعلیحضرت اقدس شهریاری و وزراء درگاه و مردمان آگاه، عموم ملت را در تمام مملکت بیدار دیده و خود هم لازمه اقتضا عصر را سنجیده، آنچه در طبیعت استبداد مرتکب شده بود، به تدریج سلب کرده و می کنند و در فکر اصلاح امور هستند. ولکن مردم عجله دارند خصوصاً در ولایات بعیده و نمی دانند که در چنین عصری که کارهای ایران یکسره در تمام ادارات پاشیده و رشته اعمال پراشیده بود، اصلاح آن به طوری که به دقت ملاحظه مضار و منافع شود، تأملات لازم دارد و مدت می خواهد. خود، اقتناع و اقامه مجلس در چنین مُلکی که سراپا استبداد و غالب نام آوران بد نهادند، چقدر مشکلات داشته، تنها انتخاب وکلا در هر بلد، چه اغتشاش ها بر پا کرده. ولکن بحمدالله از آثار، ظاهر است که ید غیبیّه روی کار است. یوماً فیوماً علایم فلاح، واضح تر است. به طوری که عقلاً دیگر قطع دارند که انشاالله این اساس خلل پذیر نیست و بلاد همگی چنان از خواب غفلت سر بلند کرده اند که دیگر تسکیت آنها به غیر رویه عدالت ممکن نیست. از اکثر بلاد وکلا رسیده و می رسند و استبداد ریشه می کَنَد.
چهار پنج روز بود که اصفهان آشوب و اتفاق کرده بودند بر عزل حضرت اقدس والا «ظلّ السلطان» که ابداً در خیال حضرت والا و ایشان و احدی نمی گنجید که خلع او را قدرت طلب داشته باشند. بعد از مخابرات متواتره و ارجاع امر به مجلس مقدس از طرف رعیت و دولت وکلا متفقاً رای بر عزل ایشان دادند. بلکه مذاکره شده، من بعد اصلاً حکومت به کسی که در ملکی علاقه آب و خاک دارد، داده نشود وعمده امر که این ایام مطرح مذاکره شده و به مقطع رسیده، تشکیل بانک ملی و افتتاح آن و استقراض دولت که تمام اساس نجات ملت همان است.
خوانش: میرغوغا