نگاره ای از حکیم متاله*«میر ابوالقاسم میرفندرسکی» و رام شدن شیر
«ابوالقاسم ابن ابوطالب میرحسینی فندرسکی» حکیم و دانشمند دوره صفوی بود. نیاکان او از سادات بزرگ استرآباد و از نوادگان «امام موسی کاظم» بودند. او با«میرداماد»و «شیخ بهایی»، و چندتن از مدرسان حکمت معروف آن دوره، از جمله«شیخ رجبعلی تبریزی» از شاگردان او بودند.
حکایاتی دربارهٔ تیزهوشی، بلندمرتبگی، و بی پروایی او در پاسخ گفتن به خرده گیری های حاکمان و شاهان نقل کردهاند که نشان دهنده دقت نظر، نیروی ذهن، شجاعت اخلاقی، وارستگی و آزادمنشی اوست.
عکس فوق مجلسی را به تصویر می کشد که در یکی از کاخ ها برقرار بوده و«شیخ بهایی» و «میرفندرسکی»نیز در آنجا حاضر بوده اند. ناگهان شیری از شیرخانه شاهی رها شده و وارد مجلس می شود.«شیخ بهایی» هراسید و نیمی از صورت خود را پوشاند. ولی«میرفندرسکی» حرکت نکرده و شیر هم در آن مجلس گردید و کسی را آزار نداد.
این شعر زیبا و پرمعنی از جمله آثار اوست:
چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی- صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت- بر رود بالا همان با اصل خودیکتاستی
جان اگر نه عارض استی زیر این چرخ کهن- این بدن ها نیز دایم زنده و برپاستی
هرچه عارض باشد او را جوهری باید نخست- عقل بر این دعوی ما شاهدی گویاستی
می توانی گر ز خورشید این صفت ها کسب کرد- روشن است و بر همه تابان و خود تنهاستی
صورت عقلی که بی پایان و جاویدان بود- با همه هم بی همه، مجموعه و یکتاستی
جان عالم گویمش گر ربط جان دانی به تن- در دل هر ذره هم پنهان و هم پیداستی
* «سهروردی» حكيم متأله را كسی میداند كه بدن او همچون پيراهنی برای اوست كه زمانی آن را كنار نهاده و زمان ديگر به كار میگيرد.