مکتوب«سردار مسعود»به«حاج میرزا ابوالمکارم زنجانی»درباره مقدمات ورودش به زنجان برای در دست گرفتن حکومت
خدمت ذیشرافت جناب مستطاب، مروج الاحکام، «آقای حاج میرزا ابوالمکارم»حجت الاسلام مشرف باشد.
24 شهر شعبان
عرض می شود انشاءالله وجود مسعود مبارک در کمال استقامت است. امروز به سلامتی وارد شهر شدم. دو روزی در اینجا توقف کرده، بعد به طرف زنجان حرکت خواهم کرد. مرقومه ای که به امیرالامرا العظام«هژبرالملک» مرقوم شده بود، ملاحظه نمود. تفصیل همان است که در جواب تلگراف جناب مستطاب عالی از قزوین عرض شد. به واسطه تلگرافی که در طهران به آن مضمون رسید، از اولیای دولت خواهش کرد که استعداد را کمتر فرمایند. قدری سوار و قزاق و مجاهد، همراه خود برداشت و حرکت به قزوین کرد. مجدداً در قزوین هم به همان مضمون تلگراف مستطاب عالی رسید. خواهش جناب مستطاب عالی را قبول کرد. نصف استعداد را هم در قزوین گذارد. حالا هم بنده نمانده ام که باعث خونریزی زیاد شوم و مقصودی جز آسایش عامه و آسودگی اهالی و اجرای عدالت… و قوام قانون مقدس مشروطیت ندارم. البته همانطور که تلگرافاً اولیای دولت ابد مدت، عفو عمومی مرحمت فرموده اند، عفو عمومی به جای خود خواهد بود، به همان شرایط که در همان تلگراف ملاحظه فرموده اید. البته تمام اهالی را مطمئن نمایید با توسط جناب مستطاب عالی البته در حق آنها محبت خواهد شد و همه آسوده و راحت خواهند بود. البته هیچ کس هم از عدالت، گریزان نخواهد بود. زیرا حفظ جان و مال خودشان هم در عدالت است. وحشت و اضطرابی نداشته باشند. من بعد، برخلاف ماضی، خدمت به دولت و ملت خودشان بنمایند. محبت هم خواهند دید. خیال هم دارم برای استحکام قلوب مردم و خارج کردن آنها از وحشت و اضطراب جناب مستطاب اجل«جهانشاه خان امیر افشار»دام اقباله را پیش از ورود به شهر خواهم فرستاد و جناب مستطاب عالی هم با خیالات ایشان مساعدت خواهید فرمود و در این دو روزه که در اینجا هستم، از سلامت حالات خودتان بنده را مستحضر خواهید داشت. زیاده زحمت ندارد.
«سردار مسعود»