اذعانی شهادت اجری است عظیم و کتمان او عذابی است الیم، لهذا استشهاد واستعلام و استخبار می رود از علماءعظام و سادات کرام زائران ائمه الانام، کدخدایان و ریش سفیدان ِعموم اهل ایمان بر اینکه: «شیخ سعید»با چند نفر از مشایخان قیدار از راه عنف و لجاجت در قیدار، به حضور سرکارجلالت مدار آقائی«عمیدالملک»مجده العالی عرض رسانیده؛ ده نفر از ریش سفیدان اهالی قریه لچوان را به حضور«عمیدالملک» دام اجلاله شده و بعد از رسیدگی مرخص فرمود و خود سرکار«عمیدالملک» تشریف برده به قریه سوجاس، «شیخ سعید» بی اذنِ«عمیدالملک» ریش سفیدان قریه مزبوره(لچوان)را به خانه خود برده، حکم کرد به پسرخود«عزت الله» وغیره و«ذال خان» را با ریش سفیدان چوبکاری و کوتک کاری کردند و«ذال خان» مقتول به ضربت«عزت الله» که پسر«شیخ سعید» باشد. حال که یوم جمعه دوم محرم است و سنه۱۲۹۶ به رحمت ایزدی پیوسته. هرکس را به علم کامل و یقین شامل از این مقدمه بوده باشد و طلباً لمرضاته؛ حاشیه همین ورقه را ممهور و به خط شریف مزیّن فرمایند و حقیقت الامر به امناء شریعت مطهره اظهر و هویدا گردد.
فی ششم شهر متن مزبور سنه ۱۲۹۶
خوانش: میرغوغا