رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق-41

رجال ایران از دیدگاه کاساکوفسکی- قسمت دوم

حاجی محمدحسن امین الضرب

«رئیس سابق ضرابخانه،«حاجی محمدحسن»(امین الضرب) اولین متمول ایران، متهم است به اینکه چندین کرور مسکوک مسین کم عیار و تقلبی علاوه بر کنتراتی که با دولت داشته، سکه زده است، بنابراین دوازده کرور تومان بابت جبران مقدار زاید برقرارداد، از او مطالبه می نماید. ضرر این کار و اثرات محسوس آن این است که نرخ پول سیاه در بازار یعنی در مبادلات از بیست شاهی برابر یک قران نقره به بیست و پنج شاهی رسیده است. حال می توان مجسم نمود که اگر در هر استانی ضرابخانه ای دایر بود و قیمت پول سیاه به هفتاد هشتاد شاهی برابر هر قران می رسید، چه تقلبات عظیمی صورت می گرفته است.«حاجی محمدحسن» جداً از پرداخت پولی که«فرمانفرما» مطالبه می نماید، استنکاف نموده، از این جهت او را توقیف کرده اند، ولی پیرمرد می گوید یک شاهی هم نخواهم پرداخت. به موازات این امر اقداماتی به عمل آمد که پسر«حاج محمدحسن» را که برای امور تجاری پدرش به اروپا رفته و پدرش او را تلگرافی به ایران خواسته بود، تحت توقیف درآوردند. وقتی او را به تهران آوردند، تکلیف نمودند که پدر را متقاعد کند، ولی او هرچه تلاش کرد موثر نیفتاد. می گویند که از دوازده کرور مورد مطالبه به صد هزار تومان فرود آمده اند؛ یعنی یک شصتم مبلغ اولیه، پیرمرد لجوج از دادن آن هم خودداری می کند، دوباره یقۀ پسر را چسبیدند که یکصد هزار تومان را او بپردازد. او جواب می دهد که شخصاً مالک یه شاهی هم نیست،«فرمانفرما» پسر«حاج محمدحسن» را مجبور کرد که یکصد هزار تومان را حواله به عهدۀ تجار دیگر بنویسد که از آنها وصول شود، وی فوراً حواله را نوشته ولی گفته است که بدون امضای پدرش یک شاهی هم در برابر حوالۀ او نخواهد پرداخت ولی حاضر است پیش پدر برود شاید او را از سر قوز پایین بیاورد. پیرمرد یکدنده باز هم جواب رد داد. در اینجا«فرمانفرما» به غضب درآمد و با دیگر همکاران تصمیم گرفتند برای در هم شکستن یکدندگی اش، او را به دخمه ای سرد و تاریک منتقل کنند.«بالروا»سفیر فرانسه و متعاقب او اکثر سفرای خارجه که نمی توانستند مستقیماً در این کار دخالت کنند، به دولت اخطار کردند که بیشتر معاملات و مبادلات پولی خارجیان با ایران به واسطۀ«حاجی محمدحسن» صورت می گیرد، با توقیف او معاملات متوقف شده و خارجی ها خسارات هنگفتی متحمل می شوند، از این رو سفرا از دولت ایران خواستند یا«حاج محمدحسن» را فوراً آزاد کنند، یا تضمین از طرف دولت ایران داده شود. به این ترتیب«حاجی محمدحسن» موفق گردید با دولت توافق نماید که هشتصد هزار تومان به دولت بپردازد ولی به اقساط و مشروط به انواع نیرنگ ها و راه فرار. شکی نیست که «فرمانفرما» و دیگر زمامداران به خوبی می دانند که تمام اینها حقه بازی جدید و رنگ کردن است، ولی چاره ندارند جز اینکه تظاهر کنند این ماجراها را باور دارند تا لااقل به این هشتصد هزار تومان ناخنکی بزنند.»

امیرنظام گروسی

«امیرنظام، سفیر سابق ایران در پاریس و پس از آن پیشکار شاه فعلی در ادارۀ امور آذربایجان در دوران ولایتعهدی و اخیراً حکمران کرمانشاه و کردستان، از حیث درایت و فعالیت و تجربه داشتن در امور دولتی به نظر می آید که تنها شخصیت ایران می باشد که لایق اشغال پست صدارت است، ولی او خیلی پیر و فرتوت شده است.»

عین الدوله

«عین الدوله که او را«شاهزادۀ کوچک»می نامند، در حال حاضر حکمران مازندران است. شاه در زمان ولیعهدی به«عین الدوله» دستخط داده است که هر وقت به سلطنت برسد او را صدراعظم خود خواهد نمود. هرچند که به موجب رسم کشور، صدراعظم نمی تواند از شاهزادگان باشد،«عین الدوله» در نزد شاه فعلی بسیار مورد اهمیت بوده و در اوایل پس از ورود به تهران حتی با شاه در یک اتاق می خوابید و غالباً شاه سر در زانوی وی به خواب می رفته است. فقط در همین اواخر بنا به اصرار و پافشاری صدراعظم(امین السلطان) به مازندران تبعیدش نمودند. آدمی است دارای دنائت اخلاق و ظاهراً خیلی سنگدل. او یکی از مقصرین را مانند چهارپایان نعل کرده و میخ ها را به پاشنه اش کوبیده است!»

امین الدوله

«امین الدوله رئیس سابق شورای دولتی، در حال حاضر پیشکار ولیعهد در آذربایجان است. مردی به حد کافی تحصیلکرده و مترقی ولی بیشتر مرد تشریفات است تا عمل. غیرفعال و تنبل است و با اوضاع فعلی مشکل به نظر می آید بتواند از عهدۀ صدارت در ایران برآید. اگرچه روزنامه ها بسیار دربارۀ او مدیحه سرایی می کنند. با«کامران میرزا» نایب السلطنه روابط دوستانه دارد و یکی از شناخته شده ترین دشمنان صدراعظم معزول(امین السلطان) است.«امین الدوله» با آنکه رنگ و جلای اروپایی دارد، شخصیتی است کم استعداد و فاقد ابتکار و استقلال و کم شهرت که «فرمانفرما»ی دوران یافته، همان را می خواهد که اهمیت درجه یک خود را از دست نداده باشد. شخصیت«فرمانفرما» ضعیف است و«امین الدوله» از آن ضعیف تر. «امین الدوله» امیدوار است عواید دولت را طوری منظم کند و ترقی دهد که نه فقط کسر بودجه را از بین ببرد، بلکه اضافه درآمدی هم به میزان 250 هزار تومان تأمین نماید. ولی همۀ اینها جز خیالبافی پشت میزی و روی کاغذی نیست که شاید به روی کاغذ یا بیان آن از زبان یک پرفسورعلم اقتصاد، خوش بوده باشد.»

مخبرالدوله

«از میان وزراء در نظر است به«مخبرالدوله» اهمیت بیشتری داده شود. او به سمت وزیر کشور و گمرک و ضرابخانه و بیوتات و انبارهای گندم منصوب می شود، با حفظ مشاغل وزارت فرهنگ و معادن و دریاها و تلگراف.«مخبرالدوله» که مدت 25 سال پول های کلانی بابت امتیاز تلگراف از انگلیس دریافت می داشت، طرفدار دوآتشۀ انگلستان است. فرزندان او در برلین تربیت یافته و«ژرمانوفیل» می باشند و دائماً با پدر دربارۀ برتری آلمان بر انگلستان در گفت و گو هستند. نسبت به روسها رفتار تمام این خانواده به ظاهر کاملاً محترمانه و مؤدبانه است. پسر«مخبرالدوله» (صنیع الدوله) داماد شاه و رئیس سابق قورخانه، اینک به وزارت خزانه منصوب شده است.»

ناصرالملک

«ناصرالملک قره گوزلو که شغلش خوانندۀ جراید و مجلات خارجی و مترجم تلگراف های رمز بوده، به ریاست قورخانه منصوب گردیده. او در لندن تربیت یافته و به زبانهای انگلیسی و فرانسه کاملاً تسلط دارد.»

شاهزاده ملک آراء

«شاهزاده ملک آراء برادر«ناصرالدین شاه» که به سمت وزیر عدلیه و تجارت منصوب شده. قبلاً در زمان«محمدشاه» نایب السلطنۀ وقت بود و به مراتب بیشتر از برادر ارشد خود«ناصرالدین میرزا» مورد احترام و اهمیت و دارای تمول بیشتری بود. هنگامی که«ناصرالدین شاه» به سلطنت رسید،«ملک آراء» به خاک عثمانی فرار نمود و مدت سی سال در آنجا اقامت داشت، تا اینکه مورد عفو قرار گرفت و به ایران آمد، باز سال قبل دوباره به روسیه فرار کرد. ملت از«شاهزاده ملک آراء» به علت تندخویی، ناراضی است؛ مثلاً امروز بدون هیچ موجبی وکیل عدلیه را کتک کاری کرده، وکیل مزبور نتوانسته است«ملک آراء» را متقاعد کند که در هیچ کجای دنیا وکیل را در برابر تقصیر موکلین کتک نمی زنند و مواخذه نمی کنند.»

مشیرالدوله

«شیخ محسن مشیرالدوله سفیر ایران در عثمانی بوده در آنجا ثروت عظیمی به دست آورد. دوست صمیمی سلطان عثمانی و طرفدار جدی عثمانی است، حتی به خاطر دوستی زیاد با عثمانی احضار شده بود. با«امین الدوله» بسیار نزدیک است، پیشکار ولیعهد در آذربایجان بوده، دختر منحصربفرد وی، زن پسر منحصربفرد«امین الدوله» است.«مشیرالدوله» استعداد چندانی ندارد، ولی چون مدت طولانی در اروپا زیسته و آداب اروپایی آموخته، دارای قدرت بیان است.»

در وصف نصرت السلطنه

امروز«نصرت السلطنه» فرمانروای جدید تهران به ملاقات من آمده بود. اذعان می کنم که حتی انتظار چنین افتخاری را نداشتم و تأثیرش در من نامطبوع بود. کوچک اندام بود و لاغر با دماغ مثل قرقی و نگاه سرد و بی رحم. عیناً منظرۀ لاشخور را دارد. صدایش جیغی مانند صدای مرغان شکاری، به راستی هم می گویند بسیار بی رحم و سنگدل است. در پاسخ «مارتیروس خان» که پرسید آیا راست است که شاهزاده در چند روز گذشته دست کسی را بریده است؟«نصرت السلطنه» با عشوۀ گریه مانندی گفت:«نخیر من فقط در آذربایجان از شانه دست می بریدم، ولی اینجا فقط از مچ بریدم. لازم است که روز اول، قدرت و صلابت نشان داده شود بعد از آن کارها خودبه خود رو به راه میشود.»

مشیرالملک

«مشیرالملک که عملاً مشاغل وزیر خارجه را انجام می داد، به سمت وزیر لشکر گماشته شده و موظف است طبق دستورات«نظام الملک» وزیر لشکر سابق انجام وظیفه نماید. پسر او در مسکو مدرسۀ نظام را طی کرده و اینک در دانشگاه مسکو تحصیل می کند و دو فرزند دیگر وی در پاریس تربیت می یابند.»

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.