عقدنامه بسیار زیبا با متن مسجع و مقفی
داماد:مرحوم«رضا قلیخان فخیم الدوله»(کوچکترین پسر میرزا ابراهیم خان مظفرالدوله) و عروس:«جمیله خانم»دختر«حسینقلی خان ذوالفقاری»به تاریخ 1291 هجری قمری
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله المنزّه عن الشّوائب و الکثره و العدد کما شهدَ قل هو الله احد والمستغنِ عن المعاون و المدد و دلّ علیه الله الصمد و عن المصاحبه والتّولد و الولد و صرّح به«لم یلد و لم یولد»، المقدّس عن الضّد و النِّد من الازل الی الابد و نصّ علیه«و لم یکن له کفواً احد»؛ و صل الله علی سید الاولین و الاخرین محمد و آله الطاهرین المعصومین ابداً دائماً لا تعدّد و لا تحدّ و بعدالحمد و الثناء و التّصلیه و التسلیم، جواهر زواهر متعالی که دست مشاطه اقتدار افکار بر دوش نو عروسان اَبکار حجله خیال را به آن آراید و گردن و گوش با رخساران شواهد وصال سرا پرده حال را زینت و زیب افزاید، آن است که خداوند تبارک و تعالی جلّ ذکره به حکمت بالغه و قدرت کامله خود آفرید اصناف امم و اولاد بنی آدم که خلاصه ازدواج اعراض و جواهر و نتیجه امتزاج ارکان اُستقسات عناصر را به عقد و«جعلناکم ازواجاً»و بیاراست آدمی و ازواج ما را به وجود اصل و بشربت اشباع ما را به سجود وصل در پوشانید تا راحله زندگی بر ما کشید، رقم بندگی کسوت جان بر نهاد ما نهاد، بی جنبشی خلعت ایمان در ما افکند، بی منتی سوادِ دل ما را با نور معرفت آشنائی داد و در اطاق احداق ما به کمال قدرت روشنائی داد، به مدلول آیه وافی هدایه«و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممّا خلقنا تفضیلا» از سایر مخلوقات ممتاز و سرافراز گردانید، به جهت اطفاء شهوات حیوانی و رفع وساوس شیطانی و بقاء بنی نوع انسانی و ظهور تناسل جاودانی کَرّه بعد اولی و مرّهً بعد اُخری ابداع صورت زیبای مهوشان صنع اشکال با صفاء پر خط و خال حوری وشان پر خط و خال نموده، کارگاه توالد را به اوتاد اوامر فرقانی که «فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع»و قوله تعالی عزّ من قائل«وانکحوا الایامی منکم والصالحین من عبادکم وامائکم»مستحکم فرمود و مباشرین را مطمئن گردانید به مصدوقه «و ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم» مژده داده و درود صاحب شرعی را درخور است که بوستان خاطر امت را به خیر بهجت اثر«تناكحوا تناسلوا تكثروا فإني أباهي بكم الأمم يوم القيامة و لو بالسقط»، مخضّر و ریّان ساخته و بخبر منذر« النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» تجدید فرمود و آل اطهار که وارثان علوم و معجزات انبیاء مرسلین و هادیان دین مبین و حاکمان شرع متین اند، صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین غرض از غازه و مشاطگی عَذرآ عُذار حجله مسرت و باعث بر آرایش بالای زیبای وامق مجلس نمود، سبب تذهیب وسرخاب رخسار صحیفه رافت واُلفت آن است که چون اساس نظام عالم و بنای عیش و بقای نسل بنی آدم منوط و مربوط است به ازدواج، لهذا در خوش ترین ساعتی از ساعات و نیکوترین وقتی از اوقات که تقارن سعدین و تباعد بختین بود، طاعته الامر العالی و حکمته المتعالی بحباله نکاح دائمی و صیغه مزاوجت ملّی اسلامی در آورد سرکار جلالتمدار شوکت آثار ذوالمجد و الاقتدار المشتهر بین الاجلّه و الاکبار و اشرف الامصار فی غایه الاشتهار، صاحب عزت و اجلال و مبدع کرامت و منال الموید به تایید قادر متعال مقرب الخاقان موتمن السلطان قواماً للمجد و الاحتشام مفخر امراء العظام تابع شریعت فخر الانام آیه البر والاکرام«رضاقلیخان»ادام الله اجلاله خلف مرحمت و غفران پناه علّیین آرامگاه المرحوم المغفور المبرور جنت مکان«میرزا ابراهیم خان مظفر الدوله»طاب الله ثراه و جعل الجنه سکنه و ماواء علیاجاه خدارت پناه عفت دستگاه خورشید طلعت برجیس رفعت ناهید مرتبت خدیجه خصلت مریم طینت آسیه خدارت«جمیله سلطان خانم» من بنات طیّبات سرکار جنت مکان علّیین آشیان غریق بحر رحمت ملک منان مقرب الخاقان«حسینقلی خان»انار الله مرقد و حشر مع من کان یتولاه فی ذمه به صداق المعین والمَهر المبیّن یک جلد کلام الله که قیمت آن ده تومان باشد و همگی و تمامی دودانگ از جمله شش دانگ قریه سهرین با کافّه ملحقات و منضمات از مزارع و مراتع بلااستثناء من شیء وتمامی مساحت شش دانگ عمارت اندرونی نشیمن واقعه در بلده زنجان محدود به حدود اربعه شرقیّاً جاده عام، غربیّاً محله، جنوباً عمارت بیرونی، شمالیّاً عمارت عالیشان زبده الاقران«آقاصالح» با کافه توابع و لواحق از اعیان و جدران و بنیان و اخشاب و ابواب… و السقوف و مطرح الثلج و مجری المیزاب وکلّما یتعلق بها قدیماً و جدیداً وپنجاه مثقال طلای غیرمسکوک و یکصد مثقال نقره غیر مسکوک خالص از درگاه خداوند لم یزل سائل و آمل است که دل ایشان شاد و بین آنها بر وفق مراد و رشته الفت و وِداد در نهاد ایشان برقرار و بنیاد آنها را از اشد باد حوادث روزگار پایدار فرماید. بمحمد و آله الاطهار.
مر او را بود داورِ پاک، یار- به کامش بود گردش روزگار
سند و خوانش: میرغوغا