رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تظلمی از جهانشاه خان افشار

صورت  تلگراف به توسط «عین الدوله» ، تظلم «حاجی  سید حسین زنجانی» از «جهانشاه  خان  افشار» به  دربار
خط  متن از « مرحوم حاج  سید محمد مجتهد » است .
توسط  بندگان حضرت مستطاب اشرف اقدس آقایی «عین الدوله»  وزیر اعظم  دام  ظله
حضور مبارک اعلیحضرت اقدس، شاهنشاه اسلامیان  پناه، خلّدالله  ملکه  و سلطانه . بعد از دعا گوئی و ثناجوئی که  همچو وزیر اعظم عادلی را برای امور مملکت مقرر فرموده اند؛ جسارت  می شود : چند فقره ملک از سایه مرحمت ظل اللهی، مدد  معیشت این داعی است ، دعا گوی ذات  اقدس شهریاری، جز ترویج  شرع  مطهر، شغلی ندارد  و از تعدیات  «جهانشاه خان» به واسطه هواخواهی که  تا کنون داشته (امین السلطان) وبحمدالله از میان  رفته ؛ در معرض خرابی و زوال است. چون تمام علما و سادات در سایه مرحمت  شاهنشاه اسلامیان  پناه،  طرف توجه اولیای دولت  قاهره بوده و رفع  ظلم  ظالمین از دعاگویانِ  دولت  فرموده اند، سزاوار نیست از این  اقلّ  دعاگویان حفظاَ لمودّه  ذوی القربی  چنان  ظلم  فاحشی رفع نشود !! که  به  آسودگی  به دعاگوئی ذات  اقدس شهریاری  مشغول باشد.
دعاگو: حسین  الموسوی الزنجانی ( برادر حاج  سید محمد مجتهد)

سند و بازخوانی از میرغوغا

سرگذشت «جهانشاه خان امیر افشار» پیش از این در وبسایت هستان آنلاین منتشر شده است. معروف است که « جهانشاه خان » به «صولت الدوله قشقایی» رئیس ایل قشقایی گفته بود، خان، تو چند تا ده  داری؟ «صولت الدوله» جواب داده بود: نمی توانم بگویم چند تا ده دارم ، در بسیاری از دهات، شریک هستم. جهانشاه خان گفته بود: مرد که شریک نمیگیرد! و جواب شنیده بود که چاره ای جز این نیست. «جهانشاه خان» گفته بود: مال شرکا را به زور بگیر!  از «جهانشاه خان» امیر افشار چنین کارهایی بعید نبود. وقتی که ده خوبی را سراغ می کرد، به هر ترتیبی بود آن را از چنگ مالک در می آورد. از پدر بزرگ من شادروان مرحوم « امیر محمد مظفر السلطنه ثانی» نقل می کنند که دهی داشت آباد و نمونه. « امیر افشار» خواستار خرید ده بود ولی « مظفر السلطنه» حاضر به فروش نبود.« امیر افشار» اصرار داشت و شیوه اش این بود که اگر می خواست دهی را بخرد و صاحبش حاضر نمی شد، ده را غارت و سپس برای ده ویران، قیمت نازل تری پیشنهاد می کرد. باری، اصرار «جهانشاه خان» برای خرید ده مرحوم «مظفرالسلطنه» ادامه یافت و به سواران خود دستور داد که در مجلسی که معامله صورت می گیرد، وقتی که سند را امضا کرد، بلافاصله به ده بروند و ده را ویران و اموال ساکنین را غارت نمایند و این کار انجام شد. می گویند که مرحوم «مظفر السلطنه» همیشه به خنده می گفت که « چاپدِم ، ساتدم» یعنی «چاپیدم، فروختم»!

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.