خطنامه ای از«جناب شیخ فضل الله نوری»حاوی نصیحت به«محمدعلیشاه» و تاکید بر حفظ تبریز
بسم الله الرحمن الرحیم
به عرض می رساند: این دو روزه به واسطه آمدن سفرا و شرفیاب حضورشدن(آنان)گفت و گوهاست وتوهماتی می شود. این است که مزاحمت نموده، جناب سپهسالار را به این منزل خودشان دادم(دعوتش نمودم) واستعلاماتی شد، اگرچه حقیقت مطلب به دست نیامد، ولکن از مطاوی کلمات ایشان بعضی از چیزها استفاده شد. این است که دراین وقت، مزاحمت می نمایم و صریحاً عرض می کنم که به شاه عرض نمائید:« والله العلیَ الغالب المهلک المُدِرک»(خداوند کوبنده دشمنان است.) اما اینکه اگر فی الجمله سستی اظهار شود و امر گذشت،(کوتاهی شده و کار از کار بگذرد)، به اَسوَء حال(بدترین حال) گرفتارخواهید شد. این مردم که شاه را می خواهند، محض این است که عَلَم اسلام در دست ایشان است و اگر عَلم را از دست بدهند، مملکت به صد درجه زیاده اغتشاش می شود، به درجه ایی قتل و مقاتله بشود که هیچ دولتی نتواند جلوگیری بکند. تا به حال هرچه نوشتند(نوشتید!)، تکفیر نوشته شد، ولکن اگر فی الجمله میلی به آن طرف(تائید مشروطه) شود، اول حرفی که هست، تکفیر است و آن وقت رودخانه هایی ازخون روان می شود و بدنامی و آنچه که نباید بشود، می شود. خدا می داند این حمله حضرات وعجله ایشان برای این است که کار فتح پیش آید! تبریز نزدیک به تمامی(سقوط)است و به هم خوردن مجلس عثمانی بهترین مقوّی برای ماست. دیدند اگر چند روزی ساکت شوند، دیگر امید دادن(به) مشروطه نخواهد بود! این است که«سعدالدوله» علیه ماعلیه، حضرات سُفرا را تهییج می نماید، اگر دراین موقع از اعلیحضرت، ثبات قدمی ظاهرشود(وگرنه) دیگر(کار از کار)گذشته. والله والله این قشرها (قبیل ها؟)مانند ندارند. بحمداله تعالی اعلیحضرت می داند درتقویت اسلام اگر آنی بخواهند سستی نمایند(در سرکوب مشروطه خواهان)اول درجه ضعف است. آنچه درآینده یقین دارم و یقین خود را به عرض می رسانم: غلبه به ایمان است و هیچ از این بادها نلرزند و اگر فی الجمله لغزشی بشود، دیگر اصلاح نمی شود. این همه گرفتاری ها برای اقدامات سوئی است که سابقاً شده است، اقلاً تجربه را از دست ندهند…..
«فضل الله النوری»
خوانش: میرغوغا