رفتن به محتوا رفتن به فوتر

شورش اعتراضی نسوان به دلیل کمبود گندم  و نان در مسجد گوهرشاد 

فدای حضور مبارکت شوم، کیفیت امور به نحوی است که در عریضجات و نوشتجات سابقه عرض داشت نبود از این فقره. خبر تازه نیست و از سمت دیگر مجدداً قابل عرض چیزی نشنیده‌ام، الا اینکه در ارض اقدس گندم و نان وجود ندارد. فقرا و ضعفا به داد و فریاد آمده‌اند. چنانچه امروز یوم پنجشنبه بیست و پنجم شهر شعبان المعظم جماعت از نسوان جمعیت کرده، وقت ظهر در مسجد گهرشاد رفتند. اولاً به جناب وحید العصر و الزّمان جناب امام جمعه دست‌اندازی نمودند. جناب معزّی الیه از پیش زنان گریخته در منزل جناب«عضدالملک» چون نزدیک بود خودشان را انداختند. بعد زنان هم هجوم آورده منزل جناب«عضدالملک» ریختند. به خودشان دست مشارالیها نرسیده، بعضی از آدم‌های جناب معزّی الیه را کتک زدند و از آنجا شتافته منزل جناب آصف جاهی «قوام الدوله» العلِیه رفتند. آدمان معزّی الیه پیش زخم بر شده بودند و درب منزل را بسته بودند. نسوان که در آنجا رسیدند و دیدند درب آنجا بسته است، خواستند بشکنند و بروند. نتوانستند بنا گذاردند که درب آنجا را آتش بزنند. در این حین فراشان جناب آصف جاهی به قمه و یراق بیرون آمده، جزئی فسادی شد. بعد از آنجا شتافتند و در حرم محترم داخل شده درب های حرم محترم را بستند و کسی را نمی‌گذاشتند الی مغرب. بعد از مغرب درب ها باز شد و نوّاب اشرف والا هم به خلاف سایر شب های جمعه به حرم محترم مشرف نشدند و در وقت بردن شام خدّام والامقام جماعت از نسوان آمدند که به کارخانه خدام بیایند و شام آنجا را ببرند. مطلع شده گفتم درب آنجا را بستند. ساعتی در عقب درب بوده، رفتند و به قدر نیم ساعت بعد جمعیتی از الواط آنجا آمدند که به کارخانه مبارکه خدام بیایند و هرزگی بنمایند. اولاً درب آنجا را بستند. بعد گفتم چند نفر دربان آمده ایشان را دور کردند. اما در این اوقات چیزی که خوب شد این است که از امروز الی یک ماه حسب الفرموده جناب «عضدالملک» هر روزه مقدار شصت من گندم و چند من نخود و ماش و غیره که تا صد من می‌شود به کارخانه زوار در دیگ ریخته، آش می پزیم. هر روز صبح آش به فقرا و هر روز عصر شام به قرار سابق به زوار آستان ملائک پاسبان داده می‌شود. اطلاعاً عرض شد. باقی عرضی نیست.

تا امروز صبح یوم جمعه ۲۶ شعبان این بود که عرض شد. انشاءالله خبر بعد را هم بعد عرض خواهی داشت دهم. اما دیشب قدغن کردند. امروز ۲۶(شعبان) نان وفور دارد و از قرار من یازده ریال است.

سند و خوانش: میرغوغا

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.