رفتن به محتوا رفتن به فوتر

«حبیب یغمائی» در لباس طلبگی  به سال ۱۳۰۴

یکی از اشعار معروف او را می خوانیم:

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را- چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
به قطع رشته جان، عهد بستم بارها با خود- به من آموخت گیتی، سست عهدی، سخت جانی را
بجوید عمر جاویدان هر آنکو همچو من بیند- به یک شام فراق، اندوه عمر جاودانی را
کی آگه می شود از روزگار تلخ ناکامان- کسی کو گسترد هر شب، بساط کامرانی را

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.