نامه ای از«رضاخان»به«امیر ارشد»درباره سردار عشایر
«آقای امیر ارشد» سه فقره تلگراف شما واصل و ملاحظه شد. سابقه خدمات مرحوم«سردار ارشد»همواره منظور نظر دولت بوده و به هیچ وجه فراموش نشده. همچنین خود و کلیه طایفه شما تحت حمایت دولت و از طرف من هم کمال مساعدت درباره شما به عمل خواهد آمد. ولی علت توقیف سردار عشایر، جمع آوری مقدار معتنابهی اسلحه و مهمات نظامی است که داشتن این گونه تجهیزات، مخصوص دولت و اداره قشونی می باشد و چون دولت، حافظ امنیت و ناموس عموم اهالی مملکت است، رفته رفته، عادات قدیمه اهالی در تهیه اسلحه برای دفاع خود باید منسوخ شده و کلیه اسلحه و مهمات، فقط در تصرف اداره قشونی درآید. علیهذا لازم است سردار عشایر، تمام اسلحه و سایر ملزومات قشونی را که در تصرف خود دارد، به زودی تحویل و تسلیم نماید. به ایالات جلیله هم تلگرافات و توصیه نمود که پس از تحویل کلیه ملزومات و تجهیزات قشونی از طرف سردار عشایر، مشارالیه مورد همه قسم محبت و ملاطفت قرار دارد. خود شما و تمام افراد طایفه باید به همراهی و مساعدت من هم کاملاً مستظهر و با نهایت دلگرمی و امیدواری مشغول خدمتگزاری شوید.
سنه 1286، وزیرجنگ و فرمانده کل قشون«رضا»
***
«سام خان»(امیر ارشد) و برادرش«محمدحسین خان»(سردار عشایر)در زمان«مظفرالدین شاه»در دستگاه حکومتی«نظام السلطنه»(حاکم آذربایجان) خدمت می کردند. این دو برادر در انقلاب مشروطیت در اردوی دولتی و مخالف مشروطه بودند. بعدها که قوای حکومت مشروطه تحت فرماندهی«یپرم خان» ارمنی برای سرکوبی عشایر متمرد و دفع حملات«رحیم خان چلیپانلو»به قاراداغ گسیل شد،«امیر ارشد» و برادرش به خانه های«ستارخان» و «باقرخان» در تبریز پناهنده شدند. انجمن ایالتی تبریز آن دو را مورد عفو قرار داده و حکومت شهرستان اهر را به ایشان واگذار نمود. در دوره قیام«شیخ محمد خیابانی»، «عین الدوله»برای مقابله با آن قیام به آذربایجان گسیل شد. سردار عشایر(برادر امیر ارشد) نیز در این سفر، همراه بود. پس از حدود یک هفته، طرفداران«شیخ خیابانی» خانه سردار عشایر را به محاصره درآوردند. زد و خورد تا صبح طول کشید. بالاخره سردار عشایر، دستگیر و توسط«شیخ محمدخیابانی» به تهران تبعید شد.«امیر ارشد» نیز به همین جهت به مخالفت با«شیخ خیابانی» پرداخت و در جنگ با«سیمیتقو»ی کُرد در حدود روستای شکریازی سلماس، تیر خورد و کشته شد.